پیشینه و مبانی نظری تحقیق نقدشوندگي

پیشینه و مبانی نظری تحقیق نقدشوندگي

نقدشوندگي

يكي از شاخصهايي كه كارايي بورس اوراق بهادار با آن سنجيده مي‌شود، «ميزان نقدشوندگي سهام مورد معامله» است. همواره علاوه بر دو معيار نرخ بازدهي و ريسك، درجه نقدشوندگي داراييها نيز مورد توجه سرمايه‌گذاران قرار مي‌گيرد. عامل مهمي كه در تعيين نقدشوندگي يك دارايي اهميت دارد اندازه بازار آن دارايي مي‌باشد. اگر خريداران و فروشندگان بالقوه بسياري براي يك دارايي مشخص وجود داشته باشد، بازار آن دارايي داراي نقدشوندگي مي‌باشد (حسن‌جاني، ۱۳۸۶، ۲۵)

 

 

تعاريف

نقدشوندگي به معناي سرعت تبديل سرمايه‌گذاري‌ها يا داراييها به وجوه نقد مي‌باشد. اوراق بهاداري كه در بورس اوراق بهادار با استقبال معامله روبرو ميشوند، مي‌توانند حاكي از سرعت نقدشوندگي آنها باشد (مهدي ابزري و همكاران، ۱۳۸۶).

نقدشوندگي، توانايي سرمايه‌گذاران در تبديل داراييهاي مالي به وجه نقد در قيمتي مشابه با قيمت آخرين معامله است، با اين فرض كه اطلاعات جديدي از زمان آخرين معامله كسب نشده باشد (خرمدين، ۱۳۸۷).

نقدشوندگي داراييها عبارت است از توانايي معامله سريع حجم بالايي از اوراق بهادار با هزينه پايين و تأثير قيمتي كم (ليو، ۲۰۱۷)

فوس نقدشوندگي سهام را قدرت فروش سريع دارايي در قيمت مشابه قيمت قبلي بازار با فرض اينكه هيچ گونه اطلاعات جديدي وارد بازار نشده است، تعريف كرده است.

داتار نقدشوندگي بازارهاي مالي را، ظرفيت بازارهاي مالي براي جذب نوسانات موقتي عرضه و تقاضا بدون اختلالات بيش از اندازه قيمتها تعريف مي‌كند.

آيتكن و كامرتون، قدرت نقدشوندگي را توان تبديل اوراق بهادار به پول نقد در پايين‌ترين سطح هزينه‌هاي مبادلاتي تعريف مي‌كنند.

در جامعترين تعريف نقدشوندگي بازار عبارت است از توانايي انجام معاملات در حجم بالا، با حداكثر سرعت، حداقل هزينه و حداقل اثر قيمت، اين تعريف برروي چهار بعد از نقدشوندگي تمركز دارد:‌حجم معاملات، سرعت معاملات، هزينه معاملات و اثر قيمت.

يكي از مهمترين كاركردهاي بازار سرمايه، تامين نقدشوندگي است. در حقيقت بازارهاي ثانويه ضمن فراهم كردن نقدشوندگي، از طريق كشف قيمت و توانايي انتقال ريسك، باعث كاهش هزينه سرمايه مي‌گردند. فرناندز (۱۹۹۹) از قول «كينز» بيان مي‌كند كه نقدشوندگي، توسط يك معيار مطلق قابل اندازه‌گيري نيست. در متون مالي گاهي براي رساندن مفهوم، به جاي واژه نقدشوندگي از واژه بازارپذيري يا قابليت خريد و فروش استفاده مي‌شود، زيرا هر چه تعداد خريداران و فروشندگان بالقوه يك دارايي بيشتر باشد، آن دارايي نقدشوندگي بيشتري دارد. (نوبهار، ۱۳۸۸).

نقدشوندگي معيارهاي زيادي دارد، كه هيج كدام قادر به اندازه‌گيري تمام ابعاد آن نيستند روبين در سال ۲۰۱۸ معيارهاي نقدشوندگي را مي‌توان به دو گروه تقسيم كرد:

الف) معيارهاي مبتني بر معامله: شامل حجم معاملات، فراواني معاملات، ارزش سهام معامله شده، تعداد روزهاي معاملاتي، نرخ گردش سهام، درصد سهام شناور آزاد، زمان انتظار معامله، رتبه‌ي نقدشوندگي،

ب) معيارهاي مبتني بر سفارش: شامل تفاوت قيمت پيشنهادي عرضه و تقاضا، تفاوت عرضه و تقاضاي موثر و عمق بازار.

ويس (۲۰۱۷) چهار بعد نقدشوندگي را اينگونه مشخص نموده است:

زمان انجام معامله: كه به صورت توانايي انجام معامله به صورت آني در قيمت جاري بازار تعريف مي‌شود.

استحكام: كه به صورت توانايي خريد و فروش دارايي در تقريبا يك قيمت و زمان تعريف مي‌شود.

عمق: كه توانايي خريد يا فروش ميزان شخصي از يك دارايي بدون تحت تأثير قرار دادن قيمت تعريف مي‌شود.

برگشت‌پذيري: كه به صورت سرعت بازگشت قيمتها به سطوح قبلي، پس از تغيير در قيمت با انجام معاملات بزرگ تعريف مي‌شود.

سرمايه‌گذاران، اوراق بهادار با نقدشوندگي بالا را ترجيح مي‌دهند. يعني اوراقي كه بدون از دست دادن ارزش و به سادگي قابل تبديل به وجه نقد باشند. بنابراين اگر همه خصوصيات يكسان باشند، اوراقي كه نقدشوندگي پايين‌تري دارند، بايد بازده بالاتري داشته باشند تا مشتري را جذب كنند. ممكن است برخي سرمايه‌گذاران، اوراق بهادار كوتاه‌مدت را به بلندمدت ترجيح مي‌دهند؛ زيرا اوراق بهادار با سررسيد كوتاه‌مدت، نقدشوندگي بيشتري دارند. بدين ترتيب سرمايه‌گذاران تنها در صورتي اوراق بلندمدت نگهداري مي‌كنند كه با بازدهي اضافي ناشي از درجه نقدشوندگي پايين جبران شود. اگر چه اوراق بلندمدت را مي‌توان پيش از سررسيد نقد كرد، اما قيمت آنها به تغييرات نرخ بهره حساس تر است. معمولا اوراق بهادار با سررسيد كوتاه‌مدت، نقدشوندگي بالاتري دارند، چون احتمال اينكه بدون از دست دادن ارزش به وجه نقد تبديل شوند، بيشتر است. اوراق بهاداري كه سررسيد آنها كوتاه‌مدت است و يا بازار ثانويه فعالي دارند، نقدشوندگي بالاتري دارند. در اين راستا بازارهاي ثانويه به منظور افزايش قدرت نقدشوندگي سرمايه‌گذاريها براي سرمايه‌گذاران ايجاد شده‌اند تا وجوه سرمايه‌گذاري بلندمدت را به ويژگي نقدشوندگي نزديك نموده و اطمينان دستيابي سريع به وجه نقد حاصل آيد. اين قابليت در بازار سهام شركتهايي كه طرحهاي بلندمدت دارند محدود است و كمتر ايجاد مي‌گردد. سرمايه‌‌گذاراني كه به نقدينگي سريع نياز داشته باشند احتمالا از بازار سرمايه‌گذاري هاي بلندمدت خارج شده و به بازار كوتاه‌مدت با سود كم روي مي‌آورند. اين موارد را مي‌توان از دلايل تأسيس شركت هاي سرمايه‌گذاري دانست كه مي‌توانند با تنوع در سرمايه‌گذاري‌ و افزايش ميزان سرمايه و تعداد سهامداران قدرت نقدشوندگي سهام خود را در بازار افزايش دهند. سرمايه‌گذاراني كه تا سررسيد به وجوه خود نيازي ندارند. اوراق با نقدينگي پايين‌تر را خريد مي‌كنند. اما بعضي از سرمايه‌گذاران حاضرند روي اوراق با بازده كمتر اما با درجه نقدشوندگي بالا سرمايه‌گذاري كنند. بازارهاي سهام با نقدشوندگي بالا، باعث مي‌شوند تا سرمايه‌گذاران پرتفوليوي خود را به سرعت و با كمترين هزينه تعديل كنند. نقدشوندگي بالا باعث تسهيل پروژه‌هاي سرمايه‌گذاري شده و ريسك آنها را كاهش مي‌دهد. بنابراين مي‌توان گفت كه نقدشوندگي تاثيري مثبت بر توسعه بازار سهام خواهد داشت چرا كه حجم بالاتري از پس‌اندازهاي مردم وارد بازارهاي سهام خواهد شد.

۲-۳-۱)  اندازه‌گيري‌هاي مختلف نقدشوندگي

يكي از موانع تحقيق تجربي در خصوص نقدشوندگي دارايي، دشواري اندازه‌گيري آن مي‌باشد. چون بازار سازمان‌يافته‌‌اي براي دارييهاي شركت وجود ندارد و مظنه روزانه را همان طور كه براي اوراق بهادار وجود دارد، مشاهده نمي‌شود. لذا داده‌‌اي براي اندازه‌گيري نقدشوندگي كه در ادبيات زير ساختاري بازار مورد استفاده قرار گيرد، وجود ندارد و بايستي به مزايده و پرسش مظنه مبتني باشد. با وجود محدوديتهاي فوق، چندين اندازه‌گيري بالقوه از نقدشوندگي دارايي شركت وجود دارد:

الف) نسبت آلدرسون و بتكر

آلدرسون و بتكر (۱۹۹۵) از ضريب يك منهاي نسبت برآورد شركت از ارزش داراييها در زمان تصفيه، به ارزش داراييها به شرط تداوم فعاليت، به منظور اندازه‌گيري هزينه‌هاي تصفيه استفاده كرده‌اند. اين معيار، در صورتي كه برآوردها بدون تعصب صورت گيرد، به عنوان يك تضمين خوب براي نقدشوندگي دارايي به حساب مي‌آيد. اما برآوردهاي مديريتي از ارزش شركت در تصفيه و ارزش آن به شرط تداوم فعاليت، ذهني است و تحت شرايط گوناگون، متفاوت است.

ب) نسبت آلمديا و كامپلو

آلمديا و كامپلو (۲۰۱۷) در تحقيق خود از نسبت خريد تجهيزات به كار رفته به مجموع خريد تجهيزات براي شركتهاي موجود در يك صنعت، براي اندازه‌گيري خاص بودن دارايي كه به طور بالقوه با نقدشوندگي دارايي در ارتباط است، استفاده كرده‌اند. خاص بودن دارايي، بينشي را فراهم مي‌كند كه بازار دست دوم فعال براي داراييهاي شركت در كجا است و اينكه يافتن خريدار براي داراييها آسان است يا خير؟ مطلب مهم در مورد اين معيار، اين است كه افزايش در خريد تجهيزات جديد كه نسبت را كاهش مي‌دهد به معني كاهش در نقدشوندگي دارايي نيست. افزايش در خريد تجهيزات جديد مي‌تواند، علامت افزايش نقدشوندگي براي داراييها در صورت وجود تقاضاي بيشتر براي داراييها باشد.

ج) نسبت سيبيلكو

سيبيلكو (۲۰۱۷) در تحقيق خود جهت اندازه‌گيري نقدشوندگي دارايي از سطح نقدشوندگي دارايي در صنعت، استفاده كرده است. اين موضوع كه در يك صنعت، شركتها از لحاظ ساختار سرمايه و موقعيت دارايي بسيار شبيه هستند اثبات شده است. وي سطح نقدشوندگي دارايي در يك صنعت را به كمك شاخص نقدشوندگي كه ابتدا توسط شلينگ من و همكاران (۲۰۱۶) پيشنهاد شده است، به صورت زير اندازه گرفته است:

براي هر سال ـ‌صنعت، ابتدا مجموع ارزش معاملاتي دارايي هاي شركت ها و سپس مجموع ارزش دفتري دارايي هاي شركت ها در آن صنعت و در يك سال معين را محاسبه مي‌كنند؛ برا اين اساس، شاخص نقدشوندگي صنعت، مساوي است با نسبت مجموع ارزش معاملاتي دارايي هاي شركت ها در صنعت، به مجموع ارزش دفتري دارايي هاي شركت ها در آن صنعت، در يك سال معين.

استفاده از ارزش دفتري، به اين لحاظ مي‌‌باشد كه ارزش بازار دارايي ها مي‌تواند به وسيله نقدشوندگي دارايي ها تحت تاثير قرار گيرد و خالص نقدشوندگي را در بر گيرد. اين موضوع توسط فيليپس و ماكسينويك (۲۰۱۶) مورد بررسي قرار گرفته است. آنها نشان مي‌دهند كه نقدشوندگي دارايي، سودآوري در صنعت را تحت تاثير قرار مي‌دهد و سودآوري بالاتر، مي‌تواند ارزش هاي بازار را افزايش دهد.

………………………….

………………………………

………………………………

مراحل خرید فایل دانلودی
اگر محصول را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

18 − چهارده =

0