پیشینه ومبانی نظری طرحواره های ناسازگار اولیه

پیشینه ومبانی نظری طرحواره های ناسازگار اولیه

چارچوب نظری پایان نامه در مورد طرحواره های ناسازگار اولیه

  • طرحواره های ناسازگار اولیه

۲-۱-۱ مفهوم طرحواره

واژه طرحواره در اصل ریشه یونانی کلمه Scheen به معنای “داشتن” و یا شکل گرفتن” است. آرون بک معتقد است که طرحواره ها نقش اصلی در ارتباط با موضوعات تکراری در تداعی آزاد، تصورات و رویاها، ایفا می کنند. او معتقد بود که طرحواره ها ممکن است عملا مدت ها غیر فعال باشند اما بعدا تقویت یا خاموش شوند که نتیجه تغییرات در نوع داده های دریافتی از محیط است(داتیلیو، ۲۰۱۹؛ ترجمه خواجه و همکاران، ۱۳۹۱).

بعدها نظریه پردازان دیگر، مفهوم اصلی طرحواره را توسعه دادند. برای مثال سگال (۱۹۸۸)نوشت که طرحواره ها شامل ” عناصری سازمان یافته از واکنش ها و تجارب گذشته هستند که پیکره ای پیوسته و پایدار از اطلاعات قابل هدایت برای ادراک و تصدیق های بعدی را شکل می دهند”. یانگ (۱۹۹۰) زمانی کاربرد روش متمرکز بر طرحواره در اختلالات شخصیتی را معرفی کرد، این مفهوم را گسترش داد. یانگ اظهار کرد که اگر چه بک و همکارانش (۱۹۷۹) به اهمیت طرحواره ها در درمان اشاره کردند، اما راهکارهای درمانی خاص بسیار اندکی را برای پروتکل های درمانی خود تا به امروز ارائه کرده اند. به همین دلیل یانگ مدل بک از طرحواره را توسعه داد و معتقد به یک نظریه چهار سطحی بود که شامل ۱) طرحواره های ناسازگار اولیه۲) نگهداری طرحواره ۳) اجتناب از طرحواره ۴) جبران طرحواره می شد(داتیلیو، ۲۰۱۹؛ ترجمه خواجه و همکاران، ۱۳۹۱).

اگر چه طرحواره درمانی متمرکز بر روی زوج ها و خانواده ها شامل توجه به طرحواره های شخصی خود افراد می شود، اما تاکید بیشتر روی سیستم رابطه ای و طرحواره هایی است که به طور ویژه، حول شخص در رابطه گسترش می یابند. همچنین طرحواره درمانی از خانواده اصلی و تجارب اولیه افراد با اعضاء خانواده استفاده می کند(داتیلیو، ۲۰۱۹؛ ترجمه خواجه و همکاران، ۱۳۹۱).

  • افکار و طرحواره های خودکار

افکار خودکار، شکل کلیدی دیگری از شناخت در نظریه شناختی-رفتاری است که گاهی اوقات با طرحواره درهم می آمیزد، بویژه به این دلیل که تا اندازه ای همپوشی بین هر دو وجود دارد. افکار خودکار اولین بار توسط بک (۱۹۷۶) به عنوان شناخت های همزمانی تعریف شدند که به سبکی سریع اتفاق می افتند وغالبا آگاهانه و به سهولت قابل دسترسی هستند. بنابراین افکار خودکار آگاهانه، مسیری برای کشف باورها و طرحواره های زیربنایی شخص فراهم می کنند(داتیلیو و بیرشک، ۱۳۸۵).

اپستین (۱۹۸۸) به طرحواره شخصی به عنوان “فرضیات برجسته و نسبتا پایداری که شخص راجع به چگونگی عملکرد دنیا خود و جایگاه خود در آن دارد” اشاره می کند. این فرضیات راجع به ویژگی ها و فرایندهایی است که معمولا اتفاق می افتند و به عملکرد انطباقی با سازماندهی تجارب شخصی در درون الگوهای با معنی کمک می کنند و پیچیدگی محیط را کاهش می دهند. با محدودیت انتخابی و راهنمایی و سازماندهی اطلاعات که فرد در اختیار دارد، طرحواره او تفکر مناسب و امکان عمل را امکان پذیر می کند(داتیلیو، ۲۰۱۹؛ ترجمه خواجه و همکاران، ۱۳۹۱).

طرحواره ها در کابرد نظریه شناختی-رفتاری برای خانواده ها بسیار مهم هستند. آنها اعتقادات پایداری هستند که مردم راجع به دیگران و روابطشان دارند. طرحواره ها، ساختارهای شناختی ثابتی هستند و ارجاع ها و ادراک های زودگذر نیستند. طرحواره ها از ادراک ها متمایز هستندو از استنباط هایی که شخص از حوادثی که می بیند، شکل می دهد، متفاوت هستند(داتیلیو و بیرشک، ۱۳۸۵).

افراد دو طرحواره مجزا در مورد خانواده ها حفظ می کنند: ۱) طرحواره خانوادگی که به تجارب والدین در خانواده اصلی شان مربوط می شود ۲) طرحواره هایی که به طور کلی به خانواده اصلی مربوط می شود یا چیزی که چبل و فاین (۱۹۹۴) از آن به عنوان نظریه شخصی از زندگی خانوادگی یاد می کنند(داتیلیو، ۲۰۱۹؛ ترجمه خواجه و همکاران، ۱۳۹۱).

 

  • تعریف یانگ از طرحواره

یانگ (۱۹۹۰، ۱۹۹۹) معتقد است برخی از این طرحواره ها-به ویژه آنها که عمدتا در نتیجه تجارب ناگوار دوران کودکی شکل می گیرند-ممکن است هسته اصلی اختلالات شخصیت، مشکلات منش شناختی خفیف تر و بسیاری از اختلالات مزمن محور I قرار بگیرند. یانگ برای بررسی دقیق تر این ایده، مجموعه ای از طرحواره ها را مشخص کرده است که به آنها طرحواره های ناسازگار اولیه می گوید.

یانگ معتقد بود که طحواره های ناسازگار اولیه دارای خصوصیات زیر می باشند:

  • الگوها یا درون مایه های عمیق و فراگیری هستند.
  • از خاطرات، هیجان ها، شناخت واره ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند.
  • در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند.
  • در سیر زندگی تداوم دارند.
  • درباره خود و در رابطه با دیگران هستند.
  • به شدت ناکارآمدند.

خلاصه این که، طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود-آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند(یانگ و همکاران،۲۰۱۷؛  ترجمه حمید پور و اندوز،۱۳۹۴).

  • ویژگی های طرحواره های ناسازگار اولیه

اغلب طرحواره ها نتیجه تجارب زیان بخش محسوب می شوند که فرد در سیر دوران کودکی و نوجوانی دائماً با این تجارب روبرو بوده است. اثر این تجارب ناگوار در سیر تحول با یکدیگر جمع می شود و منجر به شکل گیری یک طرحواره کاملا ناسازگار تمام عیار می گردد(یانگ و همکاران،۲۰۱۷؛  ترجمه حمید پور و اندوز،۱۳۹۴).

طرحواره های ناسازگار اولیه برای بقائ خودشان می جنگند. این امر نتیجه تمایل بشر به «هماهنگی شناختی» است. اگر چه فرد می داند طرحواره منجر به ناراحتی وی می شود، ولی با طرحواره احساس راحتی می کند و همین احساس راحتی، فرد را به این نتیجه می رساند که طرحواره اش درست است. افراد به سمت وقایعی کشیده می شوند که با طرحواره هایش همخوانی دارند و به همین دلیل تغییر طرحواره ها سخت است. بیماران به طرحواره ها به عنوان حقایقی می نگرند که بدون به بوته آزمایش گذاشتن صحت و سقم آنها، معتقدند که این حقایق درستند. نتیجه چنین دیدگاهی این است که طرحواره بر پردازش تجارب بعدی تاثیر می گذارد. طرحواره ها نقش عمده ای در تفکر، احساس، رفتار و نحوه برقراری ارتباط بیماران با دیگران بازی می کنند و به گونه ای متناقض و اجتناب ناپذیر، زندگی بزرگسالی را به شرایط ناگوار دوران کودکی می کشانند که غالبا برای بیماران زیانبخش بوده است(یانگ و همکاران،۲۰۱۷؛  ترجمه حمید پور و اندوز،۱۳۹۴).

طرحواره ها در اویل دوران کودکی یا نوجوانی بازنمایی هایی دقیق از محیط پیرامون ایجاد می کنند. تجربه نشان داده است که طرحواره ها افراد تا حدودی بازتابی دقیق از محیط زندگی اولیه شان است. معمولا ماهیت ناکارآمد طرحواه ها وقتی ظاهر می شوند که بیماران در روند زندگی روزمره خود و در تعاملاتشان با دیگران به گونه ای عمل کنند که طرحواره های انها تایید شود، حتی اگر برداشت اولیه آنها درست نباشد. طرحواره های ناسازگار اولیه و راههای ناکارآمدی که بیماران از طریق آنها یاد می گیرند با دیگران کنار بیاییند، اغلب زیربنای نشانه های مزمن اختلالات محورI مثل اضطراب، افسردگی، سوء مصرف مواد و اختلالات روان تنی به شمار می روند(یانگ و همکاران،۲۰۱۷؛  ترجمه حمید پور و اندوز،۱۳۹۴).

طرحواره ها حالت ابعادی دارند، بدین معنا که از نظر شدت و گستره فعالیت در ذهن با یکدیگر فرق دارند. هر چه طرحواره ها شدید تر باشد، شمار بیشتری از موقعیت ها می توانند آن را فعال کنند. به عنوان مثال، اگر فردی در دوران کودکی به شدت و دائم از سوی پدر و مادر خود مورد انتقاد قرار گرفته باشد، تقریبا در برخورد با هر کسی، احتمال دارد طرحواره نقص در او برانگیخته شود. اگر فردی در دوران کودکی، تنها از سوی یکی از والدین خود و آن هم گاهی اوقات و به شکل خفیف تری مورد انتقاد قرار گرفته باشد، ممکن است طرحواره نقص او تنها در برخورد با مراجع قدرتی که از جنسیت همان والد انتقادگر هستند، برانگیخته شود. به طور کلی هر چه طرحواره شدیدتر باشد، فرد به هنگام برانگیخته شدن طرحواره، عواطف منفی بیشتری را تجربه می کند و فعال بودن آن در ذهن، مدت زمان بیشتری به طول می انجامد(یانگ و همکاران،۲۰۱۷؛  ترجمه حمید پور و اندوز،۱۳۹۴).

……………………….

…………………………

……………………………

مراحل خرید فایل دانلودی
اگر محصول را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

نه + 4 =

0