پیشینه ومبانی نظری راهبرد های شناختی تنظیم هیجان

پیشینه ومبانی نظری راهبرد های شناختی تنظیم هیجان

راهبرد­های شناختی تنظیم هیجان

هيجان نقش مهمي در جنبه هاي مختلف زندگي نظير سازگاري با تغييرات زندگي و رويدادهاي تنيدگي زا ايفا مي­كند. اصولاً، هيجان را مي توان واكنش­هاي زيست­شناختي به موقعيت هايي دانست كه آن را يك فرصت مهم يا چالش برانگيز ارزيابي مي­كنيم و اين واكنش­هاي زيستي با پاسخي كه به آن رويدادهاي محيطي مي­دهيم، همراه مي­شوند (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۱۶).

هر چند هيجان­ها مبناي زيستي دارند، اما افراد قادرند بر شيوه­هايي كه اين هيجان­ها را ابراز مي­كنند، اثر بگذارند. اين توانايي كه نظم­جويي هيجان ناميده مي­شود، فرآيندهاي دروني و بیروني­­ای است كه مسئوليت كنترل، ارزيابي و تغيير واكنش­هاي عاطفي فرد را در مسير تحقق يافتن اهداف بر عهده دارد (تامپسون، ۱۹۹۴، به نقل از مشهدی، میردورقی و حسنی، ۱۳۹۰).

بنابراين نظم­جويي هيجان، يك اصل اساسي در شروع، ارزيابي و سازماندهي رفتار سازگارانه و هم­چنين جلوگيري از هيجان­هاي منفي و رفتارهاي ناسازگارانه محسوب مي­شود (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۱۶).

اين سازه يك مفهوم پيچيده است كه طيف گسترده­اي از فرآيندهاي زيستي، اجتماعي، رفتاري و هم­چنين فرآيندهاي شناختي هشيار و ناهشيار را در بر مي­گيرد (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۱۶).

به عبارت ديگر، واژه­ی نظم­جويي هيجان مشتمل بر راهبردهايي است كه باعث كاهش، حفظ و يا افزايش يك هيجان مي­شوند و به فرآيندهايي اشاره دارد كه بر هيجان­هاي كنوني فرد و چگونگي تجربه و ابراز آنها اثر مي­گذارد (جرمن، وان- در- لیندن، داکرمونت و زرماتن[۱]، ۲۰۱۸).

از آنجايي كه نظم­جويي هيجان نقشي محوري در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملي مهم در ايجاد اختلال­هاي رواني به شمار مي­رود، نظريه پردازان بر اين باورند، افرادي كه قادر به مديريت صحيح هيجاناتشان در برابر رويدادهاي روزمره نيستند، بيشتر نشانه هاي تشخيصي، اختلال هاي دروني سازي از قبيل افسردگي و اضطراب را نشان مي دهند (نولن- هاکسما، ویسکو، لیبومیرسکی[۲]، ۲۰۱۸).  بنابراين مي­توان گفت، نظم­دهي هيجان عاملي كليدي و تعيين كننده در بهزيستي رواني و كاركرد اثربخش است (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۱۶).  كه در سازگاري با رويدادهاي تنيدگي­زاي زندگي نقش اساسي ايفا مي­كند (نولن- هاکسما و همکاران، ۲۰۱۸).      به طور اجمالي مي­توان اذعان نمود كه افراد از روش­هاي مختلفي جهت نظم­جويي هيجاناتشان استفاده مي­كنند و يكي از متداو­ل­ترين اين روش­ها استفاده از راهبردهاي شناختي است. راهبردهاي نظم­دهي شناختي هيجان، فرآيندهاي شناختي هستند كه افراد براي مديريت اطلاعات هيجان­آور و برانگيزاننده به كار مي­گيرند و بر جنبه شناختي مقابله تأكيد دارند؛ بنابراين، افكار و شناخت­ها در توانايي مديريت، نظم جويي و كنترل احساس­ها و هيجان­ها بعد از تجربه­ی يك رويداد تنيدگي­زا نقش بسيار مهمي دارند (گرانفسکی و همکاران، ۲۰۱۶).

سال­ها پژوهش به نقش مهم تنظيم هيجان در سازش با وقايع تنيدگي­زاي زندگی وضوح بخشيده است (گرنفسکی و همکاران، ۲۰۱۶).

تنظيم هيجان دلالت دارد بر به كار گماشتن افكار و رفتارهايي كه در هيجان هاي آدمي تأثير مي­گذارند. هنگامي كه انسان­ها تنظيم هيجان را به كار مي­گيرند، چگونگي تجارب و تظاهر هيجان هاي خود را هم تحت اختيار مي گيرند. گمان مي­شود توانايي تنظيم هيجان خصيصه اي از خصوصيات هوش هيجاني است (بارون و پارکر[۳]، ۲۰۱۶، به نقل از امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، ۱۳۹۰).

هرچند كه تعريف عملياتي مفهوم تنظيم هيجان دشوار است بسياري از محققين روانشناسي رشد سعي در مطالعة آن دارند. تحت سيطره درآوردن مفهوم تنظيم هيجان دشوار است، چرا كه تظاهرات و تجارب هيجاني نيز حقيقتا حل نشده­اند و هيجان ها در محور فهم مفهوم هيجان ها درجات متفاوتي دارند. بر اين اساس به تعريفي عملياتي از خود هيجان كه تلاش در وضوح بخشيدن به تعريف تنظيم هيجان دارد نياز داريم. هيجان چيست؟ هيجان ها از ديدي كاركردي تلاش هايي همگرا توسط فرد محسوب مي شوند، به منظور ابقاء، تغيير و يا خاتمه دادن به روابط ميان فرد و محيط تأثيرگذار، گروهي ادعا دارند تنظيم هيجان وابسته به دو سطح است: فرايند تنظيم هيجان و بازده آن (گراس[۴]، ۱۹۹۹).

تنظيم هيجان اين گونه تعريف مي شود: تنظيم هيجان مبتني است بر فرايندهاي دروني و بيروني پاسخ دهي در برابر مهار و نظارت، ارزيابي و تعديل تعاملات هيجاني به خصوص خصايص زودگذر و تند آنها براي به تحقق رسيدن اهداف (تامپسون، ۱۹۹۴، به نقل از امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، ۱۳۹۰).

تنظيم هيجان مي تواند آگاهانه يا ناآگاهانه، زودگذر يا دائمي و رفتاري و يا شناختي باشد، تنظيم هيجان رفتاري، نوعي از تنظيم هيجان است كه در رفتار آشكار فرد ديده مي­شود نسبت به تنظيم هيجان شناختي كه قابليت مشاهده ندارد و زودگذر است (گراس، ۱۹۹۹).

تنظيم هيجان موفق همراه با دستاوردهاي مثبت مي­باشد، دستاوردهايي چون رشد صلاحيت­هاي اجتماعي (آیزنیرگ[۵]، ۲۰۱۶)، و در مقابل، هيجان تنظيم نشده با اشكال برجسته آسيب­هاي رواني همراه است، مثلاً گفته شده است كه عدم تنظيم هيجان مي تواند منادي رفتارهاي مشكل­آفريني هم­چون خشونت باشد (دیلون، ریچی، جانسون و لا- بار[۶]، ۲۰۱۸). پژوهش­ها نشان داده­اند كه طبقه­ی قدرتمندي از تنظيم هيجان شامل راه­هاي شناختي اداره­ی اطلاعات هيجاني تحريك كننده است (آکنر[۷] و گراس، ۲۰۱۷).

تنظيم هيجان همراه هميشگي آدمي است كه به مديريت يا تنظيم عواطف و هيجان ها كمك مي­كند؛ به انسان توان سازگاري بيشتر به خصوص بعد از تجارب هيجاني منفي را مي­دهد (موریس، سیلک، استینبرگ، کایور و رابینسون[۸]، ۲۰۱۸). در بيشتر مطالعات تنظیم هیجان همسان با مقابله­ی شناختي فرض مي­شود و در كل به راه­هاي شناختي مديريت عواطف با استفاده از اطلاعات برانگيخته­ی هيجاني گفته مي­شود. فرآيندهاي شناختي مي­توانند به ما كمك كنند تا بتوانيم مديريت يا تنظيم هيجان­ها و يا عواطف را بر عهده بگيريم تا از اين طريق بر مهار هيجان­ها بعد از وقايع اضطراب­آور و تنيدگي­زا توانا باشيم (گرنفسکی و کراجی و اسپینهاون، ۲۰۱۶).

مدل­های نظری و انواع راهبردهای تنظیم شناختی هیجان

در طی سال­ها، مدل­های نظری متفاوتی راهبردهای خاص متفاوتی را به عنوان راهبردهای سازگارانه یا راهبردهای ناسازگارانه در نظرگرفته­اند (بیلینگ و موس[۹]، ۱۹۸۱، فالکمن و لازاروس[۱۰]، ۱۹۸۶، هر دو به نقل از آلداو و همکاران، ۲۰۱۹). به طور اولیه، رویکرد شناختی- رفتاری در آسیب شناسی روانی، دو راهبرد تنظیم شناختی هیجان (بازارزیابی و حل مسئله) را به عنوان راهبردهای سازگارانه در نظر گرفتند بازارزیابی شامل تفسیرها یا چشم­اندازهای مثبت داشتن به موقعیت استرس­زا به عنوان شیوه­ای برای کاهش دادن استرس در نظر گرفتند (گراس، ۱۹۸۸).

از طرف دیگر، مدل تاثیرگذار تنظیم هیجان گراس (۱۹۹۸) بازارزیابی را به عنوان راهبردی که منجر به پاسخ­های هیجانی و فیزیکی مثبتی به محرک برانگیزاننده­ی هیجان می­شود، مدنظر قرار داد. هم­چنین، پاسخ­های حل مسئله تلاش­های هشیارانه­ای در جهت تغییر یک موقعیت استرس­زا می­باشد. حل مسئله اغلب به عنوان یک فعالیت هدفمند و خاص در حل یک مشکل در نظر گرفته می­شود (شامل راه­حل­های بارش ذهنی و برنامه­ریزی کردن برای یک فعالیت)، اگرچه پاسخ­های حل مسئله به طور جهت دار و مستقیمی، هیجانات را تنظیم نمی­کنند ولی می­توانند تاثیر مفیدی بر هیجانات با تعدیل و حذف کردن استرسورها، داشته باشند. جهت­گیری ضعیف حل مسئله پایین یا مهارت­های ضعیف حل مسئله، فرض شده­اند که به افسردگی و اضطراب سوءمصرف الکل و اختلالات خوردن منجر می­شود و  در مقابل، سرکوب و اجتناب، به عنوان پاسخ­های ناسازگارانه به استرس­های گوناگون، عوامل خطری برای رفتارهای ناسازگارانه (سوءمصرف مواد و اختلالات خوردن) می­باشند (آلداو و همکاران، ۲۰۱۹)………………………………..

……………………………………

……………………………

 

 

 

[۱]– Jermann, Van-Der-Linden, Dacremont ,& Zermatten

[۲]– Wisco & Lyubomirsky

[۳]– Baron & Parker

[۴]– Groos

[۵]– Eisenberg

[۶]– Dillon, Ritchey, Johnson & La-Bar

[۷]– Oschner

[۸]– Morris, Silk, Steinberg , Mayors ,& Robinson

[۹]– Billings & Moos

[۱۰]– Folkman & Lazarus

مراحل خرید فایل دانلودی
اگر محصول را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

4 × 3 =

0