پیشینه ومبانی نظری تحقیق نوآوری گرایی
پیشینه ومبانی نظری تحقیق نوآوری گرایی
نوآوریگرایی[۱]
مقدمه
“تنها یک تعریف صحیح از هدف کسب و کار وجود دارد: ایجاد مشتری… این مشتری است که کسب و کار را مشخص میکند… از آنجا که هدف کسب و کار ایجاد مشتری است هر سازمانی تنها دو وظیفه اساسی دارد: بازاریابی و نوآوری” (تاجدینی و همکاران، ۲۰۱۸). بازارهای جهانی بطور فزاینده برای سازمانها رقابتی شده است. افزایش پیچیدگی و سرعت تغییرات، جهانی شدن تقاضای مشتریان و رقابت بیش از حد، شرایطی است که هر روزه سازمانها با آن درگیر هستند. توسعه محصول و نوآوری برای بقا و موفقیت سازمانها حیاتی هستند. همچنین آنها میتوانند نیازها و احتیاجات مشتریان را نسبت به محصولات و خدمات عرضه شده کنونی مؤثرتر ارضا نمایند(لیسبوا، اسکارمیس و لاگس، ۲۰۱۹). سازمانها در پاسخ به تغییرات در دانش مدیریتی و فنی، رقابت در صنعت، اهداف مدیران ارشد برای کسب شایستگیهای متمایز و بهبود سطح عملکرد سازمانی، نوآوری را میپذیرند(دامان پور، واکر و آولانِد[۲]ا، ۲۰۱۸). شرکتها بدون نوآوری قادر به باقی ماندن در رقابت نیستند، اما همیشه بین نیاز به تغییر و نیاز به فرآیندهای کارآمد که پس از سالها تکرار و تمرین ساخته شدهاند، تعادل وجود دارد(تاجدینی و ترومان، ۲۰۱۹). نوآوری به عنوان(( پیادهسازی ایدههای جدید که ایجاد ارزش میکنند)) تعریف میشود. این توصیف کلی به انواع مختلف از نوآوری مانند توسعه محصول، به کارگیری فناوری فرآیندهای جدید و شیوههای مدیریت اشاره دارد. این به معنای پذیرش محصولات و یا فرآیندهای جدید برای افزایش رقابتپذیری و سودآوری، بطور کلی براساس نیازها و الزامات مشتری است(لسکووار-اسپاکاپان و باستیک[۳]، ۲۰۰). نوآوری نشان دهنده فرهنگی سازمانی است که معرفی فرایندها، محصولات و ایدههای جدید که زیربنای گرایش استراتژیک در درازمدت هستند را تشویق میکند( تاجدینی و ترومان، ۲۰۱۹). نوآوری در محصولات / خدمات جدید و پیادهسازی فرآیندهای کلیدی در حال تبدیل شدن به منابع برای مزیت رقابتی سازمان هستند(پریس، استویکا و بونسِلا[۴]، ۲۰۱۳). نوآوری ابزار اصلی است که به وسیله آن سازمان میتواند به رشد پایدار دست یابد(مک اویلی و همکاران[۵]، ۲۰۱۷). نوآوری به سازمانها کمک میکند با تلاطمات محیطی روبه رو شده و با پیچیدگیهای فزاینده محیط رقابتی امروزی سازگار گردند. بدین ترتیب شرکتهای نوآور میتوانند به این چالشها سریعتر پاسخ دهند و محصولات و فرصتهای جدید بازار را بهتر از شرکتهای غیرنوآور کشف کنند. نوآوری ابزاری است برای تغییر یک سازمان که میتواند در قالب یک پاسخ به تغییرات محیط داخلی یا خارجی در قالب یک اقدام مؤثر برای تأثیرگذاری بر محیط باشد. از آنجا که حتی باثباتترین محیطها نیز تغییر میکنند، سازمانها باید بطور مداوم نوآوریهایی را انجام دهند(خمینز[۶]، ۲۰۱۸).
۲-۲-۶-۲ بیان مسأله
سازمانها به دلیل فشارهای محیط خارجی نظیر رقابت، حذف نظارت دولت، کمبود منابع و تقاضای مشتری، یا به دلیل انتخابهای داخل سازمانی نظیر دستیابی به شایستگیهای متمایز، دستیابی به سطوح بالای اهداف و آرمان ها و افزایش میزان و کیفیت خدمات، نوآوری میکنند. در هر صورت، برای اطمینان از رفتار سازشی و تغییر سازمان به منظور حفظ و بهبود عملکرد سازمانی، نوآوری در نظر گرفته میشود(دامانپور و همکاران، ۲۰۱۸). نوآوری بدین ترتیب تعریف میشود((پذیرش یک ابزار، سیستم، سیاست، برنامه، فرآیند، محصول یا خدمت جدید که میتواند در داخل سازمان ایجاد شود و یا از بیرون خریداری شود و برای سازمان، جدید باشد)) (هالت و کتچن، ۲۰۱۶). کارنگی و بالتین[۷](۱۹۹۳) نوآوری را به عنوان چیزی که جدید یا بهبودیافته و به وسیله مؤسسه برای خلق ارزش افزوده( بصورت مستقیم برای مؤسسه یا به صورت مستقیم برای مشتریان آن) به کار گرفته میشود، تعریف میکند. لیوینگستون[۸](۱۹۹۸) نوآوری را تولیدات جدید یا فرآیندهای که باعث افزایش ارزش محصولات جدید تولید شده برای استفاده خلاقانه از اطلاعات و سیستمهای مدیریت منابع انسانی کارآ میشود، تعریف مینماید. براساس نظر چن و دیگران[۹](۲۰۱۷) نوآوری به معرفی ترکیب جدید از عوامل اساسی تولید در درون سیستم تولیدی اشاره دارد. سرمایه نوآری قابلیت و توانایی سازماندهی و به کارگیری تحقیق و توسعه، تکنولوژیهای جدید و محصولات بدیع برای برآورده ساختن نیازهای مشتریان میباشد. فرآیند نوآوری فعالیتهای دانش مدار، فیزیکی و تکنیکی را که در توسعه محصولات جدید نقش محوری دارند، در بر میگیرد. دامانپور و ویشنفسکی[۱۰](۲۰۱۸) نوآوری را به عنوان توسعه و بکارگیری ایدههای جدید(محصولات یا خدمات جدید و یا روش عملیات و غیره) و یا رفتار در سازمان تعریف کردهاند(تاجدینی و ترومان، ۲۰۱۶). ایده جدید میتواند به یک محصول، خدمت، بازار، ساختارهای عملیاتی و اجرایی، فرآیندها و سیستمهای جدید مرتبط باشد(دامانپور و همکاران، ۲۰۱۸). کانتر[۱۱](۱۹۹۹) با بیان ((موفقیت در کسب و کار امروزی نیازمند نوآوری است)) بر اهمیت نوآوری تأکید میکند(لسکووار- اسپاکاپان و باستیک، ۲۰۱۸). در واقع نوآوری به عنوان یکی از مهمترین جهتگیریهای استراتژیک(پیشرو) برای شرکت جهت دستیابی به موفقیت بلندمدت(مارتینز-سانچز و همکاران[۱۲]، ۲۰۱۸ ؛ نوبل و همکاران، ۲۰۱۶) و همچنین رشد(برانباخ، ۱۹۹۹) در نظر گرفته شده است. سه نظریه اساسی پیرامون نوآوری وجود دارد:
۱)نظریه کارآفرینی که در آن کارآفرینی- که یک عامل روانی است- تعیینکننده نوآوری میباشد و نوآوری توسط یک کارآفرین از طریق ایجاد شرکت جدید ساخته میشود.
۲)نظریه تکنولوژی- اقتصادی که در آن نوآوری به عنوان نوآوریهای تکنولوژیکی تفسیر میشود و متخصصان فنی و فعالیتهای تحقیق و توسعه(R&D) ایجاد کننده نوآوری هستند.
۳)نظریه نوآوری استراتژیک که در آن نوآوری یک فرآیند است که کل سازمان در آن درگیر میشوند و استراتژی دستورالعمل برای این فرآیند است که بوسیله مدیر ارشد مورد تأکید قرار میگیرد(لسکووار- اسپاکاپان و باستیک، ۲۰۱۸).
نوآوریگرایی به باز بودن سازمان برای ایدههای جدید و گرایش به تغییر از طریق پذیرش تکنولوژیها، منابع، مهارتها و سیستمهای مدیریتی جدید اشاره دارد. امکان دارد یک سازمان هنگام پذیرش ایده جدید با مقاومت شدید مواجه شود. نوآوریگرایی محرک اصلی برای غلبه بر موانع و افزایش توانایی سازمان برای پذیرش یا پیادهسازی موفقیتآمیز سیستمها، فرآیندها یا محصولات جدید است(ژو، گائو، یانگ و ژو[۱۳]، ۲۰۱۷). سازمان نوآور به عنوان یک سازمان اثربخش، کیفیتگرا، منعطف که دارای توانایی نوآورانه است، تعریف میشود. انعطافپذیری، توانایی مورد نیاز برای تولید طیف وسیعی از محصولات به روز، درخواست برای اطلاعات بازار سازمان را قادر میسازد تا در جستجوی فرصتهای جدید باشد(لسکووار- اسپاکاپان و باستیک، ۲۰۱۸). ایجاد مشتریان جدید و حفظ مشتریان کنونی دو وظیفه کلیدی مدیران میباشد. وظیفه نخست از طریق قابلیتهای نوآوری میتواند انجام شود در حالیکه وظیفه دیگر، از طریق قابلیتهای بازاریابی انجام میشود. سازمانها برای موفقیت نیاز دارند تا هر دو وظیفه را همزمان انجام دهند(اوکاس و وی یت ان گو[۱۴]، ۲۰۱۹). با وجود توسعه محصولات پیشرفته و یا جدید بسیاری از سازمانها صرف نظر از اندازه، ملیت و یا صنعت برای ایجاد، توسعه و سرمایهگذاری در فرصتهای بازار جدال میکنند(لیسبوا، اسکارمیس و لاگس، ۲۰۱۹). هورلی و هولت(۱۹۹۸) پیشنهاد میکنند که شرکتهایی با ظرفیت بالای نوآوری در پاسخ به محیط خود و توسعه قابلیتهای جدید که منجر به مزیت رقابتی و عملکرد برتر میشود، موفقتر هستند(تئودوسیو، کهاجیاس و کاتسیکا، ۲۰۱۶). قابلیتهای نوآوری برای مزیت رقابتی و عملکرد برتر بازاریابی ضروری دیده شدهاند. نوآوری به خصوص درباره عملکرد بازاریابی یک تعیینکننده قدرتمند به نظر میرسد(مریلس، راندل- تایل و لای[۱۵]، ۲۰۱۹). شرکتهای موفق فعالیتهای بازاریابی و نوآوری را در مسیر عملکرد برتر بازار به طور همزمان به اجرا در میآورند. این رابطه مکملی بین توانایی برای نوآوری و بازاریابی محصولات و خدمات ارائه شده از بالاترین اهمیت برخوردار است. در حالیکه نوآوری سازمانها را قادر به ایجاد ارزش(ایجاد پایگاه مشتری) میکند بازاریابی به حفظ ارزش( حفاظت از پایگاه مشتری به عنوان دارایی نامشهود ارزشمند) کمک میکند(اوکاس و وی یت ان گو، ۲۰۱۹).
۲-۲-۶-۳ پیشینه متغیر
نوآوری شرط اصلی رقابت در قرن ۲۱ است. رقابت فزاینده، تلاطمات شدید محیطی، تغییرات فن آوری و عدم اطمینانهای محیطی، سازمانها را مجبور به پذیرش نوآوری به عنوان بخش اصلی استراتژی آنها کرده است(خیمنز، ۲۰۱۸). نوآوری برای کارآیی اقتصادی کشورها و شرکتها بسیار مهم است. نوآوری یکی از عوامل کلیدی موفقیت بلندمدت شرکتها به خصوص در بازارهای پویا است(بیکر و سینکولا[۱۶]، ۲۰۱۶). تحقیقات نوآوری میان انواع مختلف نوآوری تمایز قائل میشود زیرا آنها دارای ویژگیهای مختلف هستند و پذیرش آنها به وسیله عوامل سازمانی و محیطی تحت تأثیر قرار نمیگیرد(دامانپور، واکر و آولاندا، ۲۰۱۸). دامانپور(۱۹۹۱) یک طبقهبندی توسعه یافته و پذیرفته شده را پیشنهاد داده است. او بین نوآوری فنی و اداری تمایز قائل میشود(خمینز و سانز-واله، ۲۰۱۹). نوآوریهای فنی شامل محصولات، بازاریابی، خدمات و فناوری مورد استفاده برای تولید محصولات، فروش محصول و یا ارائه خدمات به طور مستقیم مرتبط به فعالیتهای پایه سازمان میباشد. نوآوری اداری مربوط به ساختار اداری و فرآیندهای سازمانی که به طور غیرمستقیم به فعالیت پایه سازمان مربوط است و بیشتر به طور مستقیم مرتبط با مدیریت آن میباشد. پس میتوان گفت در حالی که نوآوریهای فنی شامل فرآیند جدید و محصولات و خدمات جدید میشود، نوآوریهای اداری به شیوهها، سیاستها و روشهای جدید سازمانی اشاره دارد(دامان پور و ایوان[۱۷]، ۱۹۸۴). زالتمان و همکاران(۱۹۷۳) در حدود ۲۰ نوع نوآوری را شناسایی کردند که بر حسب ویژگی سازمان و تمرکز و نتیجه نوآوری دستهبندی شدهاند(دامانپور و همکاران، ۲۰۱۸). علیرغم تنوع انواع نوآوری، تمایز میان نوآوری محصول و نوآوری فرآیند، بطور گسترده مطالعه شده و شناخته شدهترین گونه شناسی نوآوری است(همان). نوآوری محصول بر ارائه کالاها و خدمات جدید، میزان درآمد حاصل از آنها، میزان موفقیت کالاها و خدمات جدید و سرعت مناسب در ارائه محصولات تأکید دارد(طبرسا و همکاران، ۱۳۹۱). نوآوری فرآیند تمرکز داخلی دارد و هدفش افزایش کارآیی و اثربخشی فرآیندهای داخلی سازمان به منظور تسهیل در تولید و تحویل کالا یا خدمات به مشتریان میباشد(آبرناتی و اترباخ، ۱۹۷۸؛ بوئر و دورینگ، ۲۰۱۶). ادکوئیست و همکاران(ادکوئیست و همکاران[۱۸]، ۲۰۱۶ ؛ می یوس و ادکوئیست[۱۹]، ۲۰۱۸ ) این دو گونهشناسی (نوآوری محصول و نوآوری فرآیند) را در کنار هم قرار دادند و طبقه بندی ارائه نمودند که میان دو گونه از نوآوری محصول(نوآوری در محصول و نوآوری در خدمات) و دو نوع نوآوری فرآیند(تکنولوژیکی و سازمانی) تمایز قائل میشود(دامانپور و همکاران، ۲۰۱۸). در حالیکه نوآوری تکنولوژیکی به طور مستقیم با فعالیتهای ابتدایی سازمان مرتبط است و عمدتاً تغییرات در سیستمهای تولید سازمان ایجاد میکند، نوآوریهای اداری بطور غیرمستقیم با وظایف اساسی سازمان مرتبط هستند و عمدتاً سیستمهای مدیریت سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند(دامان پور و ایوان، ۱۹۸۴). همل[۲۰](۲۰۱۸) میان دو نوع از نوآوری فرآیند تمایز قائل میشود: نوآوری در فرآیندهای عملیاتی(نظیر خدمات مشتری، تدارکات و خرید) و نوآوری در فرآیندهای مدیریت(نظیر برنامهریزی استراتژیک، مدیریت پروژه و ارزیابی کارکنان) که مشابه تمایز مییوس و ادکوئیست میباشد(دامان پور و همکاران، ۲۰۱۸). با توجه به تمرکز بر نیازهای مشتری در بخش خدمات، ماهیت نوآوری خدمات از طریق ارتباط آن با استفادهکننده خدمت بهتر درک میشود. نوآوری خدمات به عنوان معرفی خدمات جدید به مشتریان موجود یا جدید و ارائه خدمات موجود به مشتریان جدید تعریف میشود(همان). نوآوری فرآیندهای تکنولوژیکی عناصر جدید معرفی شده به سیستم تولید سازمانی یا عملیات خدمت به منظور تولید محصولات یا ارائه خدمات سازمان به مشتریان میباشد(آبرناتی و اترباخ[۲۱]، ۱۹۷۸ ؛ دامانپور و گوپالاک ریشنان[۲۲]، ۲۰۱۶). محرک چنین نوآوریهایی کاهش در زمان تحویل، افزایش انعطافپذیری عملیاتی و کاهش هزینههای تولید است(بوئر و دورینگ[۲۳]، ۲۰۱۶).نوآوری فرآیند اداری با تغییرات در ساختار و فرآیند سازمان، سیستمهای مدیریتی، دانش به کار برده شده در اجرای وظایف مدیریت ومهارتهای مدیریتی مرتبط است(دامان پور و همکاران، ۲۰۱۸). اهمیت نوآوری به عنوان محرک عملکرد و مزیت رقابتی به خوبی در ادبیات پوشش داده شده…………………………..
…………………………….
……………………………
[۱]– Innovation Orientation
[۲]-Damanpour, Walker & Avellaneda
[۳]– Leskovar-Spacapan & Bastic
[۴]-Price, Stoica & Boncella
[۵]– McEvily et al
[۶] – Jiménez
[۷]– Carnegie & B
[۸] – Livingstone
[۹] – Chen & et al
[۱۰] – Damanpour & Wischnevsky
[۱۱]– Kanter
[۱۲] – Martinez-Sanchez et al
[۱۳] – Zhou, Gao, Yang & Zhou
[۱۴] – O’Cass & Viet Ngo
[۱۵] – Merrilee, Rundle-Thiele & Lye
[۱۶] – Baker & Sinkula
[۱۷]-Damanpour and Evan
[۱۸]– Edquist et al
[۱۹]– Meeus and Edquist
[۲۰]Hamel
[۲۱]Abernathy &Utterback
[۲۲]Damanpour & Gopalakrishnan
[۲۳]Boer &During
دیدگاهی بنویسید