پیشینه ومبانی نظری تحقیق خلاقیت
پیشینه ومبانی نظری تحقیق خلاقیت
یکی از ویژگیها و صفات شناختی که در مباحث مختلف مورد توجه محققین و پژوهشگران قرار گرفته است ویژگی خلاقیت است با توجه به مشکلات مختلفی که دنیای امروز با آن دست به گریبان است توجه به تفکر انتقادی و عامل پیشبینی کنندهآن یعنی خلاقیت از اهمیت ویژههاي برخوردار است.
در بین روانشناسان توافقی که حاکی از نظر مشترک پیرامون تعریف خلاقیت باشد وجود ندارد. در واقع گستردگی تعریف، نشأت گرفته از دیدگاههای گوناگون روان شناختی از این پدیده است. خلاقیت فرآیندی از خلاق بودن است، مجموعه ای از اعمال که ایدهها افکار و اشیاء فیزیکی جدیدی را به وجود ميآورد (کلایتون[۱]،۲۰۱۶). آلدر[۲](۲۰۱۶) “در کتاب چگونه هوش خلاق را تعریف کنیم؟”، خلاقیت را این گونه تعریف کرده است:
- چیزی است که هنر پیشگان دارند.
- یک نگرش غیر معمول یا بدیع به مسایل است.
- تداعی با عناصر شناختی منفک با ایده هاست.
- فرآیندی که به محصول با ارزش ميانجامد.
- یک استعداد یا صفت خاص حاصل شدهی مغزی به عنوان یک نظام پیچیده است.
- فرآیندی که چیزی را جدید و با ارزش ميکند.
- ویژگیها و خصوصیات بی همتایی از آنچه که فرد به آن معنا ميدهد.
رانکو[۳] (۲۰۱۸) نیز خلاقیت را شامل آفرینش چیزی جدید و مفید ميداند. یکی از نظریه پردازانی که تحقیقات گسترده ای در رابطه با خلاقیت انجام داده است. تورنس (۱۹۹۸،به نقل از سیف، ۱۳۸۷)، سه تعریف برای خلاقیت در سه زمینه پژوهشی، هنری و وابسته به بقاء مطرح کرده است. به نظر وی تعریف پژوهشی خلاقیت عبارت است از فرآیند حس کردن مشکلات و مسایل، شکاف در اطلاعات، عناصر گم شده چیزهای ناجور، حدس زدن و فرضیه سازی درباره این نواقص و ارزیابی و آزمودن این حدسها و فرضیه ها، تجدید نظر کردن و دوباره آزمودن آنها و بالاخره انتقال نتایج. تورنس در تعریف هنری خلاقیت به مصادیقی اشاره ميکند که برخی ازمصادیق عبارتند از: خلاقیت مانند خواستن دانستن است، خلاقیت مانند دوباره نگاه کردن است، آفرینندگی مانند خط زدن خطاهاست، آفرینندگی مانند خواندن به سبک خود است. تورنس در تعریف خلاقیت”وابسته به بقاء” خلاقیت را عبارت از قدرت کنار آمدن با موقعیتهاي دشوار و خطرناک ميداند، وقتی که شخص هیچ راه حل از پیش آموخته شدهای ندارد. گانیه (۱۹۸۵، به نقل از سیف، ۱۳۸۷) خلاقیت یا آفرینندگی را نوعی حل مسأله ميداند که تازگی نتایج تفکر آفریننده از ویژگیهای آن است. در نظریه گیلفورد آفرینندگی بر حسب تفکر واگرا تعریف شده است (سیف،۱۳۸۷).
۲-۶- دیدگاههای کلی مربوط به خلاقیت
در ارتباط با خلاقیت، یک نظریه منحصر به فرد که مورد قبول همگان باشد وجود ندارد. به همین دلیل، نظریههاي متفاوتی که در این زمینه وجود دارند را مورد ملاحظه قرار ميدهیم، تا ببینیم هر کدام برای درک کلی موضوع چه چیزی عرضه ميکنند.
تعاریف خلاقیت و هم چنین فرآورده و نگرش به آن، از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق میکند. تعریف غرب از خلاقیت بیشتر در آزمونهای خلاقیت تورنس مشاهده میشود. در این آزمونها تکالیف به صورت سیالی (تعداد ایدهها)، انعطافپذیری (تنوع و گوناگونی ایدهها) و ابتکار (معنیدار بودن ایدهها) نمرهگذاری میشوند که اینها بازتابی از دیدگاه دنیای غرب به خلاقیت است. نگرشهای فرهنگی به سمت خلاقیت از ارزشهای اساسی و اصلی غرب در طرفداری از گروههای اجتماعی مثل آزادی، فردیت گرایی و پیشرفت اصولی و زیر بنایی ناشی ميشود و اصطلاحات ابتکار، سیالی و انعطاف پذیری دیدگاههاي فرهنگ غرب را زنده ميکند (آدلر، ۲۰۱۶).
دیدگاه شرق در مورد خلاقیت بیشتر از اصول زیر ناشی ميشود:
- بیان کمال فردی
- در ارتباط با سنت و عرف در دورههاي قبلی تاریخ (شامل قدیمیترین و اصیلترین آنها) میباشد.
- بیان و توصیف یک حس درونی از خصوصیات اصلی آن است.
این دیدگاه، خلاقیت را به اشکال مختلف به مراقبه مربوط ميکند. مراقبه روشی است که ما درون خود را ميبینیم و خلاقیت را در آن جا ميدهد. خلاقیت بیشتر به نظریه سلسله مراتب نیازهای مزلو، به مفهوم خود شکوفایی با کمال فردی که در روانشناسی غربی اهمیت دارد، نزدیک است. خلاقیت در دیدگاه شرقی تلاش دارد واقعیتهاي ناهشیار موجود را کشف کند، نه این که چیزی جدید را اختراع کند. بنابراین، تلاش در جهت خلق دوباره ميباشد و فعال سازی مجدد مطرح است نه اختراع. در بعضی از کشورهای شرقی خلاقیت بیشتر یک ابراز روحانی است و نه یک فرآیند حل مسأل دنیوی (آدلر،۲۰۱۶)………………….
…………………………
………………………..
دیدگاهی بنویسید