مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت های مدیریتی
مبانی نظری و پیشینه تحقیق مهارت های مدیریتی
مبانی نظری
مفهوم شناسی مهارت های مدیریتی
مهارت در فرهنگ دهخدا به معني زيرکي و رسايي در کار و استادي و زبردستي است. مهارت يک قابليت يادگيري است يا به زباني ديگر استعداد انجام يا پيش بيني نتايج با حداقل صرف زمان و انرژي است. مهارت به تواناییهای قابل پرورش شخص که در عملکرد و بقای وظائف منعکس میشود گفته می شود. بنابراین منظور از مهارت توانایی به کار بردن مؤثر دانش و تجربه شخصی است. ضابطه اصلی مهارت داشتن، اقدام و عمل مؤثر در شرایط متغیر است. مهارت، در حقیقت به قابلیت مستمر فرد در انجام سریع و دقیق یک وظیفه اطلاق می شود. پس مهارت عملی است که سه فاکتور زمان و انرژی و عملکرد در آن نقش دارند، از این رهیافت است که کسب مهارت نیازمند تمرین و تجربه است یا به تعبیری دیگر به هر عملی که در آن بتوان تجربه و تمرین داشت , می توان مهارت اطلاق کرد. اما برای کسب مهارت در هرچیزی، بایستی ویژگیهای آن یا به عبارتی دیگر، عناصر سازنده آن را در نظر گرفت. اولین ویژگی و خصوصیت یک مهارت علم است، یعنی برای انجام هر کاری بایستی دانش مربوط به آن را داشته باشیم و شناخت کلی از ماهیت آنچه را که می خواهیم بدانیم، کسب نماییم. (ابوالعلایی ، ۱۳۸۵ )
پرورش مهارتهای مدیران در دهه های گذشته بیش از پیش مورد توجه پژوهشگران و صاحبنظران سازمان و مدیریت قرار گرفته است. اغلب مقالات و کتاب های مهارت های مدیریت تلاش می کنند مهارتهايی را به مدیران بیاموزند که از طریق آن بتوانند رفتار خود و زیردستانشان رابه نحوی موثرتر کنترل کنند. این کتب دیدگاههای نظری را با نتایج حاصل از موفقیت های مدیران و دستاوردهای سازمان های کامیاب تلفیق می کنند تا زمینه های به کارگیری راهکارهای عملی موجود را برای مدیران فراهم سازند از این طریق پرورش مهارتهای مدیریتی می تواند مستقیماً به بهبود عملکرد مدیران منتهی شود. صاحبنظران مختلف در بیان مهارت های مدیران بیش ازهمه به مهارت هائی مانند: خویشتن شناسی و مدیریت زمان و مدیریت استرس و تفکر خلاق و حل مسئله و تصمیم گیری و برقراری ارتباط موثر) شامل مهارت های گوش سپردن و نگارش سخنرانی و اداره جلسات و…) اعمال نفوذ و قدرت و ایجاد انگیزه و هدایت و حتی بودجه بندی و تخصیص منابع اشاره نموده اند. (غفوری ، ۱۳۸۹ )
مهارت مدیریتی به مهارت هایی گفته می شود که به وسیله آن شخص در وجود خود امکان به حرکت در آوردن اجزاء یک مجموعه را برای حرکت متناسب همه اجزاء به سوی اهداف تعیین شده فراهم می آورد. مهارت های مدیریتی تابع سلیقه ها و یا رفتارهایی که عادات افراد آنها را تعریف نموده نیستند. مهارت مدیریتی از سرچشمه علم و دانایی نشأت گرفته و همگان به خوبی می دانند که مدیریت یک علم است و این علم از یک منطق و سیستم تبعیت می کند که رفتارهای مدیر تابع آن سیستم است و نه بالعکس. اعتماد به نفس، احتیاط عقلانی، هدفمند بودن و جسارت تصمیم گیری و تصمیم سازی از جمله مسائلی است که می تواند مهارت های مدیریتی را به بلوغ برساند. (احمدی ، ۱۳۸۸ )
سال هاست در ادبیات مدیریت، به ویژه مدیریت عمومی مهارت های طرح شده توسط کاتز که مهارت هاي مورد نياز مدير را در سه حيطه مهارت فني، مهارت انساني و مهارت ادراكي طبقه بندي كرد، مدنظر مولفین و صاحبنظران بوده است. مهارت مدیریتی به مهارت هایی گفته می شود که به وسیله آن شخص در وجود خود امکان به حرکت درآوردن اجزاء یک مجموعه را برای حرکت متناسب همه اجزاء به سوی اهداف تعیین شده فراهم می آورد. دانشمندانی همچون کاتز[۱] به مهارت های فنی، ادراکی، انسانی، رابینز[۲] (۲۰۱۶) مهارت های سیاسی و مهارت های ویژه، گریفین[۳] مهارت های تشخیصی و تحلیلی اشاره كرده اند. جونز[۴] مهارت های فنی، ادراکی، انسانی را این گونه تعریف کرده است:
مهارت های فنی[۵]
مهارت هایی هستند که حیطه ای از دانش یا شغل ویژه ای را در بر می گیرد. مهارت فنی یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه آن ورزیدگی در کاربرد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است. مهارتهای فنی يعني توانايي به كاربردن دانش، روش و تكنيك و وسايل لازم براي اجراي وظايف خاص كه از راه تجربه، آموزش و تعليم بدست آمده است. مهارتهای فنی از طریق تحصیل، کارورزی و تجربه حاصل میشوند. مدیران معمولاً این مهارتها را طی دورههای آموزشی یا کارآموزی فرا میگیرند نظیر دانش، فنون و روشهای برنامهریزی، بودجهبندی، کنترل، حسابداری، امور مالی، کارگزینی کارپردازی و…. ویژگی بارز مهارت فنی آن است که به بالاترین درجه شایستگی و خبرگی در آن میتوان دست یافت زیرا این نوع مهارت دقیق، مشخص، دارای ضوابط عینی و قابل اندازهگیری است. از این رو، کنترل و ارزشیابی آن، هم در جریان آموزش و هم در مرحله کاربرد و عمل آسان است. مهارتهای فنی مورد نیاز مدیران آموزشی، ارزشیابی آموزشی، راهنمایی آموزشی، فنون و روشهای تدریس و فنون اداری و مالی است. ( بهرنگی ، ۱۳۸۹ )
الزامات مهارت هاي فني بر اساس مدل كاتز[۶]
۱- توانايي مديريت استرس (مقابله با فشار هاي رواني محيط كار و كنترل آنها).
۲- آشنايي با اصول هماهنگي ( ايجاد وحدت و يگانگي ميان فعاليت هاي واحد هاي مختلف به نحوي كه هدف هاي واحد به طور اثربخش تحقق يابد).
۳- آشنايي با كنترل اثربخش( تعيين ملاك ها و روش هاي سنجش عملكرد و مقایسه عملكرد به نحوي كه جوانب كار را در برگيرد).
۴- آشنايي با اصول برنامه ريزي (تعيين و تعريف هدفهاي واحد مربوطه و تدارك پيشاپيش و دقيق اطلاعات و وسايلي كه تحقق هدفها را ميسر مي سازد).
۵- توانايي مديريت تغيير (سازگاري با تغييرات محيطي و مهارت هاي مورد نظر).
۶- توانايي مديريت زمان ( استفاده بهينه از زمان و تنظيم كارها بر اساس زمان بندي مشخص).
۷- آشنايي با اصول سازماندهي( جريان نظم و ترتيب دادن به كارها و فعاليت ها و تأليف آن به افراد به منظور انجام دادن كارها و تحقق هدفهاي معين).
۸- توانايي ارتقاء كيفيت در سازمان.
۹- توانايي استفاده از تكنولوژي ( رايانه، اينترنت و اتوماسيون اداري) در راستاي پيشبرد فعاليت هاي سازماني.
۱۰- توانايي تدوين برنامه هاي عملياتي و تخصصي براي واحد هاي تابعه.
۱۱- توانايي تهيه و تدوين گزارش عملكرد به مديران مافوق.
۱۲- شناسايي نقاط قوت و ضعف در ارتباط با وظايف محوله.
۱۳- توانايي بودجه ريزي و استفاده از منابع مالي. (نصيري ، ۱۳۸۹)
مهارت های انسانی[۷]
مهارتهای انسانی یکی از مهارتهای مهم مدیریت آموزشی است که به معنی ایجاد محیط مساعد و مطلوب برای کار از طریق مشارکت گروههای انسانی است. به نظر برخی از متفکرین مدیریت می تواند در همین مهارت خلاصه شود، زیرا که بیشتر اهداف، عموماً مستلزم جذب مشارکت گروه های انسانی است و اگر مدیری نتواند روابط انسانی صحیحی با کارکنان برقرار کند نخواهد توانست در ایفای نقش خود موفق باشد. بنابراین امروزه مهارت انسانی در درجه اول اهمیت قرار دارد. ( میرکمالی ، ۱۳۸۵ )
مهارت انسانی، قدرت و تشخیص در کارکردن با مردم و انجام دادن کار بوسیله ی آنها که شامل درک و فهم انگیزش و به کاربردن رهبری موثر است، می باشد. مهارت هایی هستند که شامل توانایی درک تغییر وکنترل رفتارهای فردی و گروهی می باشد. مهارت انسانی یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار به وسیله دیگران، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه، درک انگیزههای افراد و تأثیرگذاری بر رفتار آنان. مهارت انسانی يعني توانايي داوري در كار با يا بوسيله مردم به انضمام آگاهي از فن تشويق و به كار گرفتن شيوههاي رهبري موثر. مهارت انسانی در نقطه مقابل مهارت فنی است. یعنی کار کردن با مردم در مقابل کار کردن با اشیا و چیزها. داشتن مهارتهای انسانی مستلزم آن است که شخص بیش از هر چیز خود را بشناسد، به نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد، عقاید و افکارش برخوردار و روشن باشند، اعتماد به نفس داشته باشد، به دیگران اعتماد کند، به عقاید، ارزشها و احساسات آنان احترام بگذارد، آنان را درک کند، از تأثیر گفتار و کردار خویش بر دیگران آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همکاری دیگران فراهم سازد. مهارتهای انسانی به آسانی قابل حصول نیستند و فنون و روشهای مشخصی ندارند. امروز دانش علمی در قلمرو روانشناسی، روانشناسی اجتماعی و مردمشناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی، به طور غیرمستقیم زمینه دستیابی به مهارتهای انسانی را فراهم میسازند. کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزهها، انتظارات و رفتارهای آنان کمک میکنند تا شخص به مرور بتوانند علل و عوامل شکلدهنده رفتار افراد انسان را درک کرده راه و رسم کار کردن با مردم و اثرگذاری بر رفتار آنان را بیاموزد. مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شماره یکی از اعضای مؤثر محیط آموزشی درآمده بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد، باید به حد کافی از مهارتهای انسانی بهرهمند باشد. ( سرمد ، ۱۳۸۷ )
الزامات مهارت هاي انساني بر اساس مدل كاتز[۸]
۱- پرورش خلاقيت كاركنان.
۲- كسب دانش و اطلاعات در زمينه رهبري به منظور تأثير گذاري در رفتار ديگران.
۳- توانايي تشويق كاركنان به توسعه مهارت ها و توانمنديها ي خود.
۴- آشنايي با بهداشت رواني محيط كار و نحوه برخورد با فشار هاي رواني.
۵- توانايي كاهش مقاومت كاركنان در برابر تغيير و تحولات سازمان.
۶- توانايي تشخيص مشكلات رفتاري كاركنان و انجام اقدامات لازم.
۷- آشنايي با تئوريهاي انگيزش به منظور ايجاد انگيزه در خود و كاركنان.
۸- توانايي همكاري اثر بخش با ساير مديران براي حل مسائل سازمان.
۹- توانايي برقراري ارتباطات انساني با كاركنان در محيط كار. ( کولایی، ۱۳۸۰ )
مهارت های ادراکی[۹]
توانايي درك مشكلات كلي سازمان و اينكه هر كاري، مناسب چه بخشي از سازمان است. چنين دانشي به شخص اجازه ميدهد كه بر اساس هدفهاي سازمان عمل كند نه بر پايه هدفها و احتياجات گروه مربوط به خويش. به موازات پيشرفت فرد از سطح سرپرستي به مقامهاي بالاي مديريت، نوع تركيب مهارتها فرق خواهد كرد. به عبارت ديگر در سه سطح مديريت مهارتهاي خاصي مورد نياز است. بارنارد[۱۰] مهارت ادراكي را شناختن سازمان به عنوان يك مجموعه ي واحد و شناختن تمام موقعيت هايي كه سازمان با آن ها در ارتباط است». مهارت های ادراکی مهارت هایی هستند که شامل توانایی تجزیه و تحلیل موقعیت و تشخیص علت و معلول موضوعات و حوادث می باشند. این مهارت ها اغلب از طریق آموزش رسمی، تجربه و تفکر قابل حصول می باشند، تا اينكه در دوره معاصر مهارت های یادگیری و هوش هیجانی و غیره … در حال بررسی و تکوین می باشد. ( پرهیزگار ، ۱۳۸۹ )………………………..
………………………
……………………
دیدگاهی بنویسید