پیشینه ومبانی نظری يژوهش بی‌ثباتی ازدواج یا احتمال وقوع طلاق

پیشینه ومبانی نظری يژوهش بی‌ثباتی ازدواج یا احتمال وقوع طلاق

بی‌ثباتی ازدواج[۱] یا احتمال وقوع طلاق[۲]

ازدواج یک پیمان مقدس است که تقریباً در میان تمام اقوام و ملل و تمام زمان‌ها و مکان‌ها وجود داشته است، به‌طوری‌که بیشتر ادیان بر این سنت دیرینه و نیاز زن و مرد تأکید داشته‌اند و تمامی زوجین خواهان ثباتی در ازدواج خود می‌باشند؛ ثبات ازدواج، فقدان مشکلات زناشویی نیست، بلکه حضور شور و اشتیاق، صمیمیت و تعهد است که ازدواج را سالم و بی‌عیب حفظ می‌کند تا اینکه علل طبیعی مانند مرگ یکی از همسران موجب فروپاشی آن شود (سانتراک[۳]، بی تا؛ ترجمه فیروز بخت، ۱۳۸۴).

بی‌ثباتی ازدواج همراه مفاهیمی مانند ازهم‌پاشیدگی زناشویی[۴]، قطع روابط زناشویی[۵]، طلاق[۶]، کیفیت زناشویی پایین و ترک ازدواج، استفاده‌شده است (بروان، سنتز، نوک و رایت[۷]، ۲۰۱۸). می‌توان گفت که این موارد درعین‌حال که به هم مرتبط‌اند، مفاهیم متمایزی هستند. ازهم‌پاشیدگی زناشویی عمل قانونی انحلال یک ازدواج را به‌واسطه طلاق یا جدایی دائمی، تعیین می‌کند. به‌عبارت‌دیگر قطع روابط زناشویی، دربرگیرنده ازهم‌پاشیدگی عمدی از طریق طلاق یا جدایی و ازهم‌پاشیدگی غیر عمد از طریق مرگ است. کیفیت زناشویی پایین نیز، در مقایسه ارزش‌یابی کیفی از ازدواج سالم مشخص می‌شود. کیفیت زناشویی پایین درواقع درجه پایینی از سازگاری، رضایت پایین، ناخشنودی در یک رابطه و شاید عملکرد نابسنده زوج را نشان می‌دهد. کیفیت زناشویی پایین لزوماً بر تمایل بالا برای طلاق، جدایی یا ترک کردن رابطه دلالت نمی‌کند (بوث و ادوارز، ۱۹۸۵).

مفهوم بی‌ثباتی ازدواج

این اصطلاح برای مشخص کردن گرایش یک زوج به انحلال ازدواج دلالت دارد. بی‌ثباتی ازدواج در این تعریف دربرگیرنده سه حالت است که عبارت‌اند از: ۱- یک وضعیت عاطفی (من چه احساسی درباره ازدواجم دارم).۲- نگرانی‌های شناختی رابطه (من چه فکری درباره چگونگی نتیجه احساسم می‌کنم یا پشت احساس من چه فکری وجود دارد؟). ۳- اعمال معین (من واقعاً درنتیجه احساسم و افکار متعاقب آن دست به چه اعمالی می‌زنم؟) (وایت، لوو و لوین[۸]، ۲۰۱۸).

در تعریفی دیگر، مفهوم بی‌ثباتی ازدواج به‌عنوان گرایش زوج به طلاق اشاره دارد که این موضوع شامل دو حالت است:۱- حالت شناختی (فکر کردن درباره این موضوع که آیا ازدواجشان در وضعیت دشواری قرار دارد یا فکر به وقوع پیوستن طلاق)۲- حالت رفتاری (عملی که فرد درنتیجه احساسش و یا گفتگو با همسرش درباره طلاق انجام می‌دهد). درواقع بی‌ثباتی ازدواج زمانی مطرح است که یک عضو از زوج یا هر دو عضو زوج، درباره طلاق یا جدایی می‌اندیشند و یا اعمالی را انجام می‌دهند که به پایان رساندن ازدواج، گرایش دارد (بوث و ادوارز، ۱۹۸۵؛ بروان و همکاران، ۲۰۱۸).

به‌طورکلی مفهوم بی‌ثباتی ازدواج به‌عنوان قطب منفی از یک پیوستاری که تداوم و پیوستگی ازدواج را نشان می‌دهد، دیده می‌شود. اگر یک ازدواج باثبات و پایدار نیروهای زیادی دارد که هر عضو زوج را ملزم به باهم بودن می‌کند، یک ازدواج ناپایدار و بی‌ثبات نیروهای زیادی دارد که هر عضو زوج را در جهت جدا شدن از هم سوق می‌دهد (بوث، جانسون و ادوارز، ۱۹۸۳).

عوامل مؤثر بر ثبات ازدواج یا بی‌ثباتی ازدواج

در ازدواج‌های باثبات زن و شوهر پیوسته همدیگر را تمجید می‌کنند، لحن مثبت آن‌ها در صحبت‌هایشان با یکدیگر و در مورد یکدیگر، زندگی مشترکشان را پیش می‌برد، طرفین یکدیگر را دوست خود می‌دانند و در هنگام استرس و بروز مشکلات از یکدیگر حمایت می‌کنند، هیچ‌یک از طرفین اصراری برای قبضه‌ی قدرت ندارند و در این مورد معتقد به وجود تساوی هستند و همچنین زن و شوهرها در ازدواج‌های موفق باهم مشکلات را حل می‌کنند و در هنگام بروز اختلاف، هیجانشان را کنترل و باهم مصالحه می‌کنند (سانتراک، بی تا؛ ترجمه‌ی فیروزبخت، ۱۳۸۴).

به اعتقاد حسینی بیرجندی (۱۳۸۰) تشابهاتی برای ازدواج لازم است ازجمله: ۱- هوش: اگر بهره هوشی و نه تحصیلات زوجین در یک ردیف یا نزدیک به هم باشد ثبات ازدواج بیشتر است.۲- ارزش‌ها: اگر زن و شوهر درباره‌ی مسائل عقیدتی و مذهبی و ارزش‌های زندگی خانوادگی وحدت نظر نداشته باشد وجود اصطکاک میان آن‌ها حتمی است.۳- علایق: اگر زن و شوهر در بسیاری از زمینه‌ها علایق مشترک داشته باشند، بی‌ثباتی ازدواج کمتر است.۴- توقع از نظامات خانوادگی: زن و شوهر باید درباره وظایف و مسئولیت‌های یکدیگر در رابطه زناشویی وحدت نظر داشته باشند. طرز فکر افراد در این زمینه به دو نوع تقسیم می‌شود. بعضی از افراد در مورد وظایف و مسئولیت‌های زن و شوهر به‌طور سنتی فکر می‌کنند. بدین معنا که مدیریت داخلی منزل به عهده‌ی زن است و مرد نیز به‌عنوان مدیر بیرونی منزل، یا نان‌آور خانواده تلقی می‌شود. فردی که در این زمینه به‌طور سنتی فکر می‌کند باید با فردی ازدواج کند که با او هم‌فکر است اما در حال حاضر عده‌ای معتقد به‌تساوی حقوق بین زن و مرد هستند و وظایف و مسئولیت‌های مشابهی نیز برای آنان قائل می‌شوند. اختلافاتی که می‌تواند باعث عدم ثبات زندگی زناشویی شوند عبارت‌اند از: ۱- میزان انرژی: اختلاف در میزان انرژی زن و شوهر در زمینه‌های مختلفی ازجمله معاشرت‌های اجتماعی، فعالیت‌های مذهبی، فعالیت مربوط به خانه و تفریحات نمایان می‌شود. ۲- عادات شخصی: وقتی زن و شوهر عادت‌های شخصی متفاوتی داشته باشند ازجمله وقت‌شناسی، نظم و ترتیب و مسئولیت‌پذیری. ۳- مهارت‌های کلامی: اگر یکی از زن و شوهر علاقه‌مند به گفتگو و دیگری خواهان سکوت باشد استرس فراوان ایجاد می‌شود. از عوامل دیگر در ایجاد بی‌ثباتی ازدواج خست، عصبانیت، دورویی، دروغ، پنهان‌کاری، پرخاشگری، خشونت، لجاجت، خودبینی و تحقیر دیگری و بی‌انضباطی می‌توان اشاره کرد. همچنین به نظر می‌رسد وضعیت نامساعد اقتصادی، عدم رضایت از مسائل جنسی، مشکلات روان‌شناختی زوجین و داشتن تصورات خیالی و کمال گرایانه از زندگی مشترک، در سازش با وظایف و مسئولیت‌های زندگی زناشویی اخلال ایجاد می‌کند و نهایتاً منجر به ناسازگاری می‌شود.

فرآیند تحول و تکوین خانواده در طول زمان و ارتباط آن با تغییرات رضایت زناشویی

دووال و میلر[۹] (۱۹۸۵) فرآیند تحول و تکوین خانواده را به ۸ مرحله تقسیم می‌کنند.

این مراحل عبارت‌اند از:

  • زوج‌های بدون فرزند
  • خانواده‌های بچه‌دار که در آن‌ها کودک رشد کمتر از ۳۰ ماه دارد.
  • خانواده‌هایی با بچه‌های پیش‌دبستانی که بزرگ‌ترین کودک آن‌ها دو سال و نیم تا ۶ سال دارد.
  • خانواده‌هایی با بچه‌های مدرسه رو که کودک ارشد خانواده بین ۶ تا ۱۳ سال دارد.
  • خانواده‌هایی با بچه‌های نوجوان که بزرگ‌ترین کودک ۱۳ تا ۲۰ سال دارد.
  • خانواده‌هایی که جوانان آن‌ها جدا می‌شوند. این مرحله با عزیمت اولین بچه از خانه شروع می‌شود و با رفتن آخرین آن‌ها خاتمه می‌یابد.
  • والدین میان‌سال، از هنگامی‌که فرزندان آن‌ها منزل را ترک کرده‌اند تا زمان بازنشستگی.
  • مرحله تعهدات اعضای خانواده، مرحله بازنشستگی تا مرگ.

طبق این دیدگاه، بسیاری از خانواده‌ها باوجود هرگونه ساختار یا ترکیبی که دارند، رویدادها و مراحل قابل پیش‌بینی خاصی را پشت سر می‌گذارند. هر مرحله بر اثر رویداد خاصی حادث می‌شود، رویدادی که مستلزم تغییر و سازگاری مجدد با آن رویداد است. این مراحل می‌توانند به خاطر تغییر در ساخت ترکیبی خانواده روی دهند یا ممکن است درنتیجه یک تغییر اساسی در فرآیند خود پیروی اعضا (رفتن به مدرسه، ورود به دنیای جوانی، بازنشستگی) حادث شوند. ویژگی نظام خانواده در هنگام پیشرفت عبارت است از: تداوم و تغییر در برخی موارد به‌صورت منظم، تدریجی و مداوم هستند. در سایر موارد امکان دارد ناگهانی، ناراحت‌کننده و ناپیوسته باشند. در هر دو وضعیت لازم است که سازمان کلی نظام متحمل تغییر و تحولاتی شود. برای مثال ممکن است خانواده ناگهان دچار رویدادهای فاجعه‌بار و غیرمنتظره شود. این بحران‌ها جریان تحولی عادی خانواده را بر هم می‌زنند و ناگزیر باعث تغییرات ارتباطی میان اعضای خانواده می‌شوند (گلدنبرگ و گلدنبرگ، بی تا؛ ترجمه حمید رضا حسین شاهی برواتی، سیامک نقش‌بندی و الهام ارجمند، ۱۳۸۸).

به‌طورکلی طبق این دیدگاه روابط خانوادگی به‌مرورزمان پیچیده‌تر می‌شوند و این در حالی است که خانواده‌ها نیازها و تمایلات مختلفی در مراحل مختلف چرخه زندگی دارند. در سال‌های اولیه (قبل از پدر و مادر شدن) شادی بالایی وجود دارد که در اواسط سال‌های ازدواج (سال‌های پدر و مادر شدن) این امر کاهش می‌یابد و در سال‌های آخر (پس از پدر و مادر شدن) باز افزایش می‌یابد. داشتن کودک به کاهش میزان رضایتمندی زناشویی در سال‌های اولیه منجر می‌شود، درحالی‌که وقتی بار کار سخت کاهش می‌یابد و مسئولیت‌های والدینی کمتر شوند، این دو باعث افزایش رضایتمندی زناشویی در سال‌های پایانی ازدواج می‌شوند (پلگ[۱۰]، ۲۰۱۸).

خشنودی زناشویی با تولد فرزندان سیر نزولی می‌یابد و زنان بیشتر از مردان از آن تأثیر می‌پذیرند. شلزینگر[۱۱] (۱۹۸۳) بر اساس مطالعات خود روی ۱۲۹ زوج که حداقل ۱۵ سال از ازدواجشان گذشته و صاحب یک فرزند بودند، به این نتیجه رسید که: میزان خشنودی زناشویی دارای یک افت پیوسته در دوران پس از ماه‌عسل است و ۲- خشنودی زناشویی به‌صورت منحنی U شکل می­باشد که اوج آن در سال‌های آغازین و قعر آن هنگام تولد کودکان است و هنگامی بهبود پیدا می‌کند که بچه‌ها خانه را ترک کرده باشند.

………………………..

………………………

………………………

مراحل خرید فایل دانلودی
اگر محصول را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

3 × پنج =

0